- ابتدایی
- پسرانه امام صادق(ع)
- دخترانه امام صادق(ع)
- دخترانه تزکیه
- پسرانه تهذیب اندیشه
- پسرانه جهان آرا
- پسرانه حافظان وحی
- دخترانه حافظان وحی
- پسرانه حکمت
- دخترانه حکمت
- پسرانه خواجه نصیرالدین طوسی
- پسرانه رفاه
- دخترانه رفاه
- پسرانه روزبه
- پسرانه سبحان
- دخترانه ستوده
- پسرانه صلحا
- دخترانه طلوع
- دخترانه مجتهده بانوامین
- دخترانه مشکوه
- پسرانه معلم
- دخترانه معلم
- پسرانه میرداماد
- پسرانه هدایت میزان
- دخترانه هدایت میزان
- فرهنگ
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه6)
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه5)
- دخترانه آیت الله بهجت(شعبه4)
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه1)
- دخترانه آیت الله بهجت(شعبه7)
- پسرانه هدایت میزان(دوره اول)
- پسرانه هدایت میزان(دوره دوم)
- دخترانه هدایت میزان(دوره اول)
- دخترانه هدایت میزان(دوره دوم)
- پسرانه پیام غدیر
- پسرانه میرداماد
- دخترانه میرداماد
- دخترانه حکمت
- پسرانه صلحا
- متوسطه دور اول
- پسرانه امام صادق(ع)
- دخترانه امام صادق(ع)
- دخترانه تزکیه
- پسرانه تهذیب اندیشه
- پسرانه جهان آرا
- دخترانه حافظان وحی
- پسرانه حکمت
- پسرانه خواجه نصیرالدین طوسی
- پسرانه رفاه
- دخترانه رفاه
- پسرانه روزبه
- پسرانه سبحان
- دخترانه ستوده
- دخترانه طلوع
- دخترانه مجتهده بانوامین
- دخترانه مشکوه
- پسرانه معلم
- دخترانه معلم
- پسرانه هدایت میزان
- فرهنگ
- دخترانه آیت الله بهجت(شعبه3)
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه2)
- دخترانه حکمت
- پسرانه هدایت میزان
- پسرانه میرداماد
- دخترانه میرداماد
- پسرانه صلحا
- متوسطه دور دوم
- پسرانه امام صادق(ع)
- دخترانه امام صادق(ع)
- پسرانه پیام هدایت
- دخترانه تزکیه
- پسرانه تهذیب اندیشه
- پسرانه جهان آرا
- دخترانه حافظان وحی
- پسرانه حکمت
- پسرانه خواجه نصیرالدین طوسی
- هنرستان خواجه نصیرالدین طوسی
- دخترانه رضویه
- پسرانه رفاه
- دخترانه رفاه
- هنرستان رفاه
- پسرانه روزبه
- پسرانه صلحا
- دخترانه طلوع
- دخترانه مجتهده بانوامین
- دخترانه مشکوه
- پسرانه معلم
- دخترانه معلم
- پسرانه هدایت میزان
- فرهنگ
- پسرانه هدایت میزان
- پسرانه پیام غدیر
- پسرانه میرداماد
- دخترانه میرداماد
- پسرانه صلحا
یوما
نام نویسنده : مریم راهی
انتشارات : نیستان

رمان یوما نوشته مریم راهی اثری است که برای هر مخاطب ادبیات دینی و با هر نوع سلیقهای، حرفهایی جدی و تازه برای روایت دارد. بستر اصلی این رمان بیان فرازهایی از زندگی حضرت خدیجه کبری (س) است.
نویسنده موقعیت زمانی روایت خود را از ساعتهای منتهی به ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) شروع کرده و با توصیف تؤامان موقعیت منزل، ذهنیت حضرت خدیجه و مردمان شهر که نمایندگانی از آنها به بهانههایی به منزل پیامبر (ص) رفت آمد دارند، داستانی را تعریف میکند که بیشتر از جذابیتهای قصه پردازانه، از منظر روایت لذتبخش است.
نویسنده کتاب یوما با وجود انتخاب یک زاویه دید غالب، به صورت متناوب نقطه نگاه پرداخت روایت را تغییر میدهد و در واقع چندین روایت موازی را با چند زاویه دید به ظاهر متفاوت با یکدیگر در دل داستان مینشاند. او راوی سکنات و وجنات خدیجه کبری در آستانه میلاد حضرت زهراست.
نویسنده در این نقش به زیبایی هر چه تمامتر تصویری مینیاتوری و بسیار تأثیرگذار از شیفتگی بانوی بزرگ اسلام به پیامبر اکرم را تصویر کرده است. خلق صحنههایی چون عطرآمیز شدن بدن کودکانی که پیامبر آنان را نوازش کرده و یا دیالوگهایی که نمایانگر گفتگوی رسول اکرم (ص) با خدیجه است از درخشانترین و ماندگارترین بخشهای این رمان از این منظر است.
از سوی دیگر این داستان تصویری رئالیستی از مکه و مدینه در دوران حیات پیامبر اکرم (ص) به تصویر میکشد و به طور غیر مستقیم به ارزشگذاریهای اجتماعی اعراب جاهلیت اشاره میکند؛ به روشنی و البته به دور از هرگونه بیرونزدگی از اسلوب داستان.
جدای از این، موفقیت مهم نویسنده در ترسیم سیمای کفار در زمان پیامبر اکرم است. نویسنده برای این منظور با بهرهگیری هوشمندانه و بسیار هنرمندانه از ادبیات و واژهها، جان باورها و اعتقادات اعراب در دوران بعثت را در قالب دیالوگهایی که نشان از توان اعراب آن دوران در بهرهمندی از کلمات و واژگان نیز هست به تصویر میکشد.
این هنرمندی در لفاظیهای شخصیتهایی مانند امجمیل به بهترین شکل ممکن خود را به تصویر کشیده و جذابیت متن را دوچندان میکند. از این نقطه نگاه شاید بتوان استراتژی نویسنده برای ترسیم چهره قهرمان داستانش از زبان چهرههای منفی را یکی از موفقیتهای مهم این رمان دانست.
نام رمان یوما برگرفته از عبارتی است عربی که کنیز حضرت خدیجه به وی اطلاق میکند. این نام توسط نویسنده چنان هوشمندانه در بخشهایی از متن قرار گرفته است که مخاطب پس از به پایان رساندن کتاب، ناخودآگاه به معنای آن پی برده و علت اطلاق آن به چنین بانویی را درک میکند.
برشی از کتاب یوما به قلم مریم راهی
.
کنیزکان از آن سوی پرده به تهنیت، چنان هلهله ای به پا می کنند که در تمام بطحاء می پیچد. آنگاه خدیجه که دوشادوش زنان به این سوی پرده آمده و در حضور ابوطالب سر از زمین برنمی گیرد، به سرخی گونه از شدت شرم می گوید:
– و از خدایم می خواهم که عزتم بخشد در کنار بنده محبوبش محمد امین…
صدای هلهله ای دیگر از آن سوی پرده در سرسرا می پیچد که ابوطالب و عمرو سخن از مهریه پیش می کشند و مقدارش را معلوم می کنند. طبق شیرینی را از روی کرسی برمی دارم و سوی میهمانان می روم. هنوز مانده تا به بانویم برسم که صدای هلهله ای دیگر برمی خیزد و غلامان، سراسر سرای را به نور مشعل ها منور می گردانند، عود می سوزانند، و طبق شربت و شیرینی و میوه می چرخانند. کنیزکان بر مشت زنان دانه های انار می ریزند و درها را به روی ایتام بطحاء می گشایند تا در ضیافت مادرشان گل به دامانش ریزند.

جگر سوخته
نفسهای زخم، اندک اندک درختان را کدر کرد و گندمزاران از اندوهی که بر شانههای آن بهار غمگین روییده بود، آهستهآهسته شورهزار شدند. مرد دیگر خسته بود. صدایش پر از مه بود و تمام دلگیریاش از کائنات در لختههای خون جگر بر زبان آمد، بر صورت تاریخ شتک زد. دلش را، این راز سر به مهر سالیان را در نالهای جانگداز فاش کرد تا همۀ روزگار تا ابد بدانند او نیز ادامۀ غمهای پدران خویش بود. آفتابِ صورتش را ابر غم پوشاند. پنجرههای خانه را رو به توفانِ در راه بست و همچون شمعی رو به وفات، سوسوی خویش را پنهان کرد. شهر رسول خدا چنین روزی را در یاد دارد. غیر از مردم شهر، اهالی سرزمینهای دور و نزدیک هم به مدینه آمدهاند. خبر در همه جا پیچیده است: «حسن بن علی به شهادت رسید.»