- ابتدایی
- پسرانه امام صادق(ع)
- دخترانه امام صادق(ع)
- دخترانه تزکیه
- پسرانه تهذیب اندیشه
- پسرانه جهان آرا
- پسرانه حافظان وحی
- دخترانه حافظان وحی
- پسرانه حکمت
- دخترانه حکمت
- پسرانه خواجه نصیرالدین طوسی
- پسرانه رفاه
- دخترانه رفاه
- پسرانه روزبه
- پسرانه سبحان
- دخترانه ستوده
- پسرانه صلحا
- دخترانه طلوع
- دخترانه مجتهده بانوامین
- دخترانه مشکوه
- پسرانه معلم
- دخترانه معلم
- پسرانه میرداماد
- پسرانه هدایت میزان
- دخترانه هدایت میزان
- فرهنگ
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه6)
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه5)
- دخترانه آیت الله بهجت(شعبه4)
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه1)
- دخترانه آیت الله بهجت(شعبه7)
- پسرانه هدایت میزان(دوره اول)
- پسرانه هدایت میزان(دوره دوم)
- دخترانه هدایت میزان(دوره اول)
- دخترانه هدایت میزان(دوره دوم)
- پسرانه پیام غدیر
- پسرانه میرداماد
- دخترانه میرداماد
- دخترانه حکمت
- پسرانه صلحا
- متوسطه دور اول
- پسرانه امام صادق(ع)
- دخترانه امام صادق(ع)
- دخترانه تزکیه
- پسرانه تهذیب اندیشه
- پسرانه جهان آرا
- دخترانه حافظان وحی
- پسرانه حکمت
- پسرانه خواجه نصیرالدین طوسی
- پسرانه رفاه
- دخترانه رفاه
- پسرانه روزبه
- پسرانه سبحان
- دخترانه ستوده
- دخترانه طلوع
- دخترانه مجتهده بانوامین
- دخترانه مشکوه
- پسرانه معلم
- دخترانه معلم
- پسرانه هدایت میزان
- فرهنگ
- دخترانه آیت الله بهجت(شعبه3)
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه2)
- دخترانه حکمت
- پسرانه هدایت میزان
- پسرانه میرداماد
- دخترانه میرداماد
- پسرانه صلحا
- متوسطه دور دوم
- پسرانه امام صادق(ع)
- دخترانه امام صادق(ع)
- پسرانه پیام هدایت
- دخترانه تزکیه
- پسرانه تهذیب اندیشه
- پسرانه جهان آرا
- دخترانه حافظان وحی
- پسرانه حکمت
- پسرانه خواجه نصیرالدین طوسی
- هنرستان خواجه نصیرالدین طوسی
- دخترانه رضویه
- پسرانه رفاه
- دخترانه رفاه
- هنرستان رفاه
- پسرانه روزبه
- پسرانه صلحا
- دخترانه طلوع
- دخترانه مجتهده بانوامین
- دخترانه مشکوه
- پسرانه معلم
- دخترانه معلم
- پسرانه هدایت میزان
- فرهنگ
- پسرانه هدایت میزان
- پسرانه پیام غدیر
- پسرانه میرداماد
- دخترانه میرداماد
- پسرانه صلحا
- هنرستان پسرانه هنر و رسانه ( ماهر)
شنبه 06 آبان 1396 در 08:17
شنبه 06 آبان 1396 در 08:17
نقش تربیتی معلمان (معلم ربانی)
دکتر منوچهر فضلیخانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه تعلیموتربیت

«... گاهی ممکن است کاری ا ز شما دبیر ریاضی، ادبیات یا معلم کلاس اول دبستان صادر شود که به شخصیت نوجوان شکل مطلوب بدهد که صد سال از حرف زدن به شکلهای دیگر اثرش بهتر است.»
مقام معظم رهبری
آموزشوپرورش کلید توسعۀ همهجانبه جوامع بشری است؛ زیرا اساسیترین وظیفه و مأموریت در راستای تربیت انسان کیفی، توسعه یافته و مولد را دارد. نظام آموزشوپرورش در ایجاد فرصتهای تحول و توسعه نقش کلیدی و محوری دارد و این مهم از طریق توانمندسازی عوامل انسانی میسر خواهد شد. سند تحول بنیادین نیز اهمیت ویژهای به نقش معلم در تربیت قائل شده است. شاید واژه «معلم ربانی» را بتوان برای معلم تراز سند تحول بنیادین انتخاب نمود.
معلم ربانی عبارت است از: معلمی که مفاهیم، محتوا و مواد درسی را زمینهای برای تأمل و تفکر فراگیران در عالم خلقت فرض میکند و همواره در مسیر قرب الهی آنان را هدایت مینمایند؛ بنابراین همه دروس در جهت قول و فعل خدا قرار دارند.
علم و هستی به طبیعت منحصر نیست و ماوراءطبیعت نیز وجود دارد؛ بنابراین به جای طبیعت میتوان از واژۀ «خلقت» استفاده کرد. اگر عالم را خلقت تلقی کنیم آنگاه به خالق توجه خواهیم کرد یعنی این خلقت را چه کسی آفریده است سپس وقتی قطعهای از خلقت را در دروس گوناگون یاد میدهیم (مثل: شیمی، فیزیک، اجتماعی، تاریخ، زمینشناسی، زیستشناسی و ...) اگر چه در چیستی موضوع (اجزاء، روابط، قوانین و مادیت) را بیان میکنیم؛ ولی بالاتر از آن به چرایی خلقت، خالق، هدفمندی و غایت آن نیز توجه خواهیم کرد.
یعنی دانشآموز نیز جلوههایی از ربانیت را پیدا خواهد کرد در این صورت علم و دانش جهتدار میشود و سکولار نخواهد بود. در این حالت تمام علوم و دانشها نمیتوانند اسلامی و دینی نباشند. اصلاً علم غیراسلامی نداریم و اگر معلمی منهای این مفهوم را آموزش دهد یک یادگیری ابتر و ناقص عرضه کرده است. این مقاله سعی دارد تا تئوری فوق را مطرح نماید.
انسان تنها موجودی است که تمایل به سوی کمال دارد و همواره در حال رشد و تعالی است. خداوند متعال نیز انسان را به فطرت الهی مزین نموده است و این فطرت، پویایی و جوشش در انسان ایجاد میکند و همواره در حال شدن و به کمال رسیدن است. بر اساس این ظرفیت چند سؤال اساسی مطرح میشود: 1-کمال مطلوب انسان چیست؟ 2- راه و رسم نیل به کمال مطلوب چگونه است؟ 3- انسان کیست؟ 4- جهان و هستی چیست؟ 5- شناخت و معرفت انسان چگونه بدست میآید؟ 6- منشأ و خالق هستی چه کسی است؟ و ... برای رسیدن به پاسخ سؤالات اساسی فوق که برای هر انسانی مطرح میشود، باید یک منظومه مدون طراحی کرد؛ زیرا در پاسخگویی به سؤالات مطرح شدۀ فوق نمیتوان به صورت خطی و کلیشهای و غیرمنظم ارائهنظر نمود. حتماً باید یک همسویی و یکپارچگی لازم بین آنها باشد؛ لذا این مهم نیازمند یک مکتب فلسفی است که با ادلههای لازم موضع خود را نسبت به سؤالات اساسی روشن ساخته و بتواند جامعه را رهنمون سازد.
قبل از اینکه صلاحیتهای معلم را مطرح کنیم باید در خصوص تربیت و یادگیری که کار اصلی معلمان است، بحث شود تا چشماندازی از آینده روشن شود.
تعریف و مفهوم آموزشوپرورش (تعلیموتربیت):
بحثهای زیادی در خصوص واژۀ تعلیم، پرورش و تربیت شده است و متأسفانه در برخی موارد ابتدا واژه آموزش از پرورش جداسازی میشود سپس هر یک تعریف میشود و یا تعلیم از تربیت منفک شده سپس تعاریف جداگانهای برای هر یک ارائه شده است. به اعتقاد مؤلف، تفکیک این واژهها اولین خطا و انحراف را در درک یکپارچه و عمیق آن ایجاد میکند. این موضوع را در ترجمۀ واژه لاتین (Education) مشاهده کردهایم به دست خودمان آن را به واژه آموزشوپرورش ترجمه کردهایم و سالها به جداسازی از نظر محتوا و ساختار اجرایی پرداختهایم. به ویژه در نظام آموزشوپرورش خسارتهای فراوانی در این خصوص تحمل نمودهایم. واقعاً از نظر مفهومی و کارکردی نمیتوان واژۀ آموزش را از پرورش جدا کرد و همچنین واژههای تعلیموتربیت را از هم؛ به عنوان مثال بگویم آموزش یعنی ارائه اطلاعات و دانستنیها به فراگیران (صرفاً انتقال دانش) و پرورش یعنی شکوفاندن، توانمند ساختن، ایجاد نگرش و مهارت در فراگیرن. آیا واقعاً در آموزش به مهارت و نگرش توجه نمیشود؟! اگر اینطور باشد آنگاه آموزشِ کامل شکل نگرفته و آن آموزش ابتر است. در نهایت اینکه مؤلف معتقد است که باید واژههای فوق را بدون تفکیک به صورت یکپارچه تعریف نمود و هر دو را لازم و ملزوم یکدیگر و مکمل هم فرض نمود. بر همین اساس تعاریف و مفاهیم زیر برای تعلیموتربیت (آموزشوپرورش) مطرح میشود:
شکوفاندن و بکار آوردن تواناییهای درونی و استعدادهای طبیعی؛
فرآیند انتقال و تعمیق دانشها و بینشها، هدایت و تقویت گرایشها و شکوفاسازی استعدادها و تواناییهای انسان در ابعاد روحی و بدنی برای رسیدن به کمال مطلوب؛
آموزش، محتوای ذهنی را میسازد و تربیت منش را. اگر آموزش نباشد تربیت هم نخواهد بود؛
هدف تربیت و آموزش روح علمی است نه خود علم؛
تربیت در دوران پیش از دانشگاه معطوف به اجتماعی شدن و فرهنگپذیری است در این دوران اخذ دیدگاهها و گرایشهای ارزشی- اجتماعی دانش است و اساس تعلیموتربیت در دانشگاه نقد و ارزیابی آموختههای قبلی است. (به نقل از رورتی)؛
تربیت و آموزشوپرورش امری است اکتشافی نه اکتسابی، تکوینی و تدریجی جهت آشکار کردن استعدادها؛
تعلیم و آموزش (instruction): آموختن - یادگرفتن – آگاهانیدن؛
تربیت یا پرورش (Education): پرورانیدن – پروردن؛
تربیت: فرآیند تعاملی زمینهساز تکوین و تعالی پیوسته هویت متربیان به صورتی یکپارچه و مبتنی بر نظام معیار اساسی به منظور هدایت ایشان در مسیر آماده شدن جهت تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حیات طیبه در همۀ ابعاد (سند تحول بنیادین آموزشوپرورش).
تعریف و مفهوم یادگیری
یادگیری و کسب اطلاعات یکی از ویژگی¬های بارز انسانهاست. انسان، به طور غریزی تمایل دارد به اطراف بنگرد و حوزۀ اطلاعاتی خود را گسترش دهد. این روحیۀ تحقیق و جستجوگری، همواره محرک انسانها بوده و از آغاز خلقت تاکنون، سبب کسب و تولید دانش شده است؛ اما ابعاد و رویکردهای آن در دورههای گوناگون، از ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی و مکاتب فلسفی متأثر شده است؛ اما از آنجا که خداوند متعال، انسانها را به تأمل در خلقت جهان و تفکر دعوت کرده است، شایسته است آنان یاد بگیرند خوب ببینند، خوب بشنوند، خوب بیندیشند، رموز خلقت را کشف کنند و همواره ذهنی خلاق و سیال داشته باشند تا بتوانند زمینههای بالقوه را به خلاقیت و نوآوری تبدیل کنند.
نحوۀ اندیشیدن و تفکر، بارزترین ویژگی انسانها است؛ بنابراین، ضرورت تبیین و تشریح مفهوم ابعاد یادگیری، در حکم گلواژۀ تعلیموتربیت و نظامهای آموزشی و پرورشی است و بسیار مهم است؛ از این رو، در این نوشتار به تعاریف و مفاهیم یادگیری از دیدگاههای گوناگون میپردازیم:
انتقال مفاهیم علمی از فردی به فرد دیگر؛
کسب اطلاعات، معلومات و مهارتهای ویژه؛
تغییر در رفتار قابل مشاهده و قابل اندازهگیری؛
کسب بینشهای جدید یا تغییر دادن بینشهای گذشته؛
فرآیندی که از طریق آن، رفتار موجود زنده در اثر کسب تجربه تغییر مییابد؛
ایجاد و تقویت رابطه و پیوند محرک و پاسخ در سیستم عصبی انسان؛
کسب شناخت و ادراک و بصیرت؛
فرآیند تغییراتی نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه انسان در اثر کسب تجربه؛
فرآیند تغییراتی نسبتاً پایدار در توانایی، گرایشها یا ظرفیتهای پاسخدهی.
در این تعاریف و مفاهیم، به جنبههای ویژهای از یادگیری توجه شده و بعضی موارد، کلی و تک بعدی است و بر اساس سلیقههای گوناگون تفاسیر متفاوتی دارد. برای اینکه معلمان و مربیان گرامی بتوانند، به گونهای راهبردی؛ از این تعاریف و مفاهیم بهره بگیرند، تعریف جامع و نسبتاً کاملی از آنها ارائه میشود:
«یادگیری تغییر رفتاری است که از طریق تجربه (تأثیر متقابل فرد بر محیط و محیط بر فرد) در انسان ایجاد میشود و مشتمل بر مهارتهای ذهنی، فیزیکی و طرز تفکر است.»
تشریح مفاهیم اصلی تعریف فوق:
1- یادگیری تغییر در رفتار است؛
اکثر علمای تعلیموتربیت یکی از جنبههای یادگیری را «تغییر رفتار» دانستهاند و تفاسیر متفاوتی نیز برای آن ارائه دادهاند. پس اگر رخ¬دادهای آموزشی در بعد ذهنی، مهارتی، فکری و ... هیچ تغییری ایجاد نکنند، یادگیری به وجود نمیآید و میتوان گفت هیچ اقدامی صورت نگرفته است و زمینههای لازم برای تغییر، تقویت نشده است.
2- یادگیری کسب تجربه است؛
یادگیری تزریق اطلاعات و دانشها و اقدامی یکسویه از طرف معلم نیست؛ بلکه فعالیت آگاهانه و تلاش فکری دوسویۀ مربی و متربی است. دانش بشر را تجربیات موجود شکل میدهد که اگر به دادوستد تبدیل شود، تبادل تجربیات صورت میگیرد. بدیهی است که یادگیری از طریق تجربه، قابل تفسیر است. روش سخنرانی و اطلاعرسانی معلم نیز سبب انتقال تجربه میشود. در عین حال، امکان دارد که بعضی از روش¬های غیرفعال نیز به یادگیری منجر شود؛ اما در این تعریف، تجربه صرفاً از طریق تأثیر فرد بر محیط و محیط بر فرد بدست میآید. پس اصل بر فعال بودن متربّی است که خود باید به جستوجو بپردازد و در اثر تعامل با دیگران، به درک و فهم علوم و فنون نائل آید.
3- این نوع یادگیری خاص انسان است؛
بعضی تعاریف یادگیری عام است و انسان و غیرانسان را شامل میشود؛ برای مثال: بعضی جانداران بر اثر تکرار و تمرین، اعمالی انجام میدهند و این، نوعی یادگیری است؛ اما به نظر میرسد که باید انسان را، که تنها موجود متفکر و ذیشعور است، فراتر از سایر موجودات قرار دارد؛ زیرا او خلیفۀ خداوند در زمین و موجودی خلاق و اندیشمند است؛ پس از این رو، که تجربۀ آگاهانه و تعامل خاص انسان است، این تعریف نیز خاص انسان است و بر اساس ویژگیهای او تدوین شده است.
4- مهارتهای ذهنی و فیزیکی و طرز تفکر؛
این نوع یادگیری مشتمل بر سه مقوله است: انتظار ما از یادگیری چیست؟ این انتظار در چه حدی است؟ مایلیم بعد از این فرآیند یاددهی-یادگیری، چه تغییراتی در دانشآموزان ایجاد شود؟ این سؤالات سادهای است که هدف کلی ما را از یاددهی -یادگیری مشخص میکند.
بنابراین، یادگیری باید به سه کارکرد منجر شود:
الف) مهارتهای ذهنی: یکی از انتظارات یاددهی-یادگیری این است که فراگیرندگان، دانش و اطلاعات را دریافت کنند، آنها را بفهمند، به کار بندند و به تجزیه و تحلیل بپردازند. آنان باید در این زمینه، از طریق عملیات ذهنی، به ابداع و خلاقیت و سازندگی دست بزنند و به قواعد حل مسئله بپردازند. میدانیم که مهارتهای ذهنی بر اثر فرآیندهای ذهنی حاصل میشود و حوزۀ شناختی را شامل میشود. متأسفانه بسیاری از افراد فکر میکنند که این مرحله از فرآیند آموزش، به معنای یادگیری کامل و جامع است؛ در حالیکه این تنها یکی از حوزههای یادگیری است و در این مرحله، یادگیری کامل نیست؛ زیرا فراگیرنده قادر به انجام دادن امور به صورت عملی نیست و احساس و نگرش خاصی هم در این خصوص ندارد.
ب) مهارتهای فیزیکی: به کلیه تواناییها و مهارتهای اندامها و جسم، مهارتهای فیزیکی میگویند. مهارت فیزیکی بدان معناست که شخص بتواند مهارتها و اطلاعات ذهنی را به عمل (یدی) تبدیل کند. هر گاه فکر به عمل تبدیل شود، شخص به مهارتهای فیزیکی دست مییابد و البته باید با مهارتهای کافی و مطلوب فعالیت کند؛ بنابراین، هنوز نمیتوان گفت که مهارتهای ذهنی و فیزیکی یادگیری را به کمال میرسانند؛ زیرا در این مرحله، فراگیرنده هنوز باور، ایمان و بینش کافی و لازم را کسب نکرده است.
پ) طرز فکر: پس از اینکه فرد مهارتهای ذهنی و فیزیکی را در خصوص موضوع یادگیری کسب کرد، باید تمایلات، احساسات، نگرشها و باورهایش را نیز در این مورد، تقویت و تثبیت کند. این حوزه، در تعلیموتربیت بالاترین ارزش را دارد؛ زیرا به خواست و ایمان و عشق دانشآموز به علم و یادگیری وابسته است.
حضرت علی(ع) میفرمایند:
ـ «پستترین علم، دانش است که در زبان جاری شود و بهترین آن دانشی است که در جوارح و ارکان جاری شود.»
بر این اساس علم و دانش بدون عمل ارزش چندانی ندارد و زمانی علم ارزشمند میشود که در اعتقادات، نگرشها و رفتار انسانی جاری شود، برای اینکه علم تبدیل به نگرش و رفتار بشود باید در نحوۀ کسب آن جستوجو شود؛ یعنی چگونه علم به عمل و نگرش تبدیل میشود. برای گذار از علم و دانش ذهنی (و در حد اطلاعات) باید استراتژیهای یاددهی- یادگیری را تقویت نموده و روش اکتشافی را برگزینیم.
ـ حضرت علی(ع) میفرمایند: «باروری دانش، به اندیشیدن و فهمیدن است.» در بیان این حدیث، چند نکتۀ قابل تأمل وجود دارد:
اول: در جریان یادگیری مجموعهای از اطلاعات، مفاهیم و دانش به شخص فراگیر منتقل میشود و دانش کسب شده به عنوان یک حوزه از یادگیری و آموزش لازم و ضروری است؛
دوم: باروری دانش: برای دانش رسالتی و ظرفیتی وجود دارد که باید به باروری برسد. به راستی باروری دانش یعنی چه؟ و چه موقع دانش به باروری میرسد؟ چه آموزشی میتواند دانشهای فراگیران را به باروری و ثمر برساند؟
به نظر میرسد که باروری دانش همان، اعتقاد و نگرش مثبت به علم (عشق به علم) و مهارتهای عملکردی و کاربردی علم است؛ یعنی فراگیران بتوانند به دانش و علم کسب شده عشق بورزند و در زندگی بکار گیرند.
سوم: اندیشیدن و تفکر: پیام اصلی حدیث حاکی از این است که زمانی دانش و علم به باروری میرسد که از طریق تفکر و اندیشیدن شکل گرفته باشد. پس مطالب و مفاهیمی که با اندیشیدن بدست آید به عمل تبدیل میشود که بارور میشود؛ بنابراین نظام تعلیموتربیت باید سؤالمحور و اندیشهمدار باشد و در کلیۀ برنامهها و فعالیتها، دانشآموزان را به تفکر تشویق نماید؛
ـ علم بر دو نوع است: علم مطبوع (یعنی علمی که طبیعی و فطری باشد و اثرش در کردار نمایان باشد) و دیگری علم مسموع یا شنیده شده. (تقسیمبندی علم از دیدگاه حضرت علی(ع))
طبقهبندی علوم به دو بخش مطبوع و مسموع، نشاندهندۀ این واقعیت است که علمی مورد پسند است که در کردار فردی و اجتماعی نمایان باشد و نه علمی که بر اساس انتقال دانش محض صورت پذیرد. علم مطبوع از طریق عقل و اندیشه و تفکر انسانها که در درون فطرت او نهفته است نشأت میگیرد؛ بنابراین شخص تعهد بیشتری برای اجراء و بهکارگیری آن دارد.
علم مطبوع همان علمی است که منجر به ارتقاءِ مهارتهای زندگی باشد و شخص را نسبت به زندگی شخصی و اجتماعی آماده نماید و با عنایت به مباحث فوق فرآیندهای یاددهی و یادگیری باید مفاهیم و علم و دانش را بر اساس فعالیتهای عملی مبتنی بر علائق فراگیران و به صورت کاربردی ارائه نماید (علم مطبوع) نه بر اساس روشهای غیرفعالگرایانه و ارائه یکسویه اطلاعات (علم مسموع).
حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه دلیل بعثت پیامبران را شوراندن گنجینههای پنهان اندیشهها در انسان و نمایاندن قدرت الهی میدانند. انسانها گنجینههای باارزشی دارند؛ یعنی اندیشه و عقل و خرد و پیامبران برای شوراندن این اندیشهها مبعوث شدهاند؛ بنابراین مدارس نیز برای شوراندن عقل و اندیشۀ دانشآموزان بوجود آمدهاند.
امام موسیبن جعفر(ع) میفرمایند:
«خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشکار و حجت نهان، اما حجت آشکار همان پیامبران و پیشوایان هستند و حجت نهان همان عقل است.»
از بیانات فوق چنین برداشت میشود که:
1- حجت آشکار یعنی پیامبران، پیشوایان و همه معلمان واقعی، هدایت برای بلوغ و تکوین. حجت نهان یعنی عقل و خرد و اندیشه. انسانها تلاش میکنند تا بر اساس تکامل عقل خود، خدای خویش را بشناسند و آگاهانه نسبت به تدوین مناسبات فردی، اجتماعی، اخلاقی و دینی خود مبادرت نمایند؛ لذا در تعلیموتربیت تمام تلاشها باید بر اساس راهنمایی و هدایت عقل و اندیشۀ انسانها باشد؛
2- عقل و اندیشه سرمایه اصلی انسانی است و گوهر وجودی انسانی است؛ بنابراین مخاطب اصلی تعلیموتربیت باید متمرکز بر تکامل آن باشد؛
3- یادگیری مبتنی بر رشدِ عقل و اندیشه در بستری که بر اساس هدایت و مشاوره است شکل میگیرد؛ لذا هدف تعلیموتربیت، پرورش انسانهایی متفکر، خلاق و اندیشهورز خواهد بود؛
اکنون این سؤال مطرح میشود که نظام یاددهی - یادگیری چگونه باشد تا گوهر اصلی و با ارزش انسانها (نهان) را بیدار نماید و فرماندهی اعمال او را به عهده گیرد؟
راهبرد اصلی سند تحول بنیادین: ارتقاءِ مهارتهای تخصصی و حرفهای و صلاحیتهای تربیتی معلمان و عوامل انسانی و نیل به تربیتِ «معلم ربانی»، جهت پیشبرد هویت اسلامی و جهش علمی در جامعه اسلامی است.
معلم ربانی عبارت است از: معلمی که مفاهیم، محتوا و مواد درسی را زمینهای برای تأمل و تفکر فراگیران در عالم خلقت فرض میکند و همواره در مسیر قرب الهی آنان را هدایت مینمایند؛ بنابراین همۀ دروس در جهت قول و فعل خدا قرار دارند.
علم و هستی به طبیعت منحصر نیست و ماوراءطبیعت نیز وجود دارد؛ بنابراین به جای طبیعت میتوان از واژۀ «خلقت» استفاده کرد. اگر عالم را خلقت تلقی کنیم آنگاه ناگزیر به خالق توجه خواهیم کرد؛ یعنی این خلقت را چه کسی آفریده است سپس وقتی قطعهای از خلقت را در دروس گوناگون یاد میدهیم (شیمی، فیزیک، اجتماعی، تاریخ، زمینشناسی، زیستشناسی و ...) اگر چه در چیستی موضوع (اجزاء، روابط، قوانین و مادیت) را بیان میکنیم؛ ولی بالاتر از آن به چرایی خلقت، خالق، هدفمندی و غایت آن نیز توجه خواهیم کرد.
موقعی که تئوری و رویکرد «معلم ربانی» مطرح میشود روح حاکم بر آموزش میشود. تربیتِ «رّبمحور» یعنی آفریننده، خداوندِ سازنده عالم (مادیات و غیرمادیات). تربیتشونده یعنی دانشآموز نیز جلوههایی از ربانیت را پیدا خواهد کرد، در این صورت علم و دانش جهتدار میشود و سکولار نخواهد بود. در این حالت تمام علوم و دانشها نمیتوانند اسلامی و دینی نباشند. اصلاً علم غیراسلامی نداریم و اگر معلمی منهای این مفهوم را آموزش دهد یک یادگیری ابتر و ناقص عرضه کرده است.
فراگرد تربیت ربانی، نزدیکی و قرب الهی است؛ یعنی افراد هر چه باسوادتر شوند (با مفهوم فوق) به خدا نزدیکتر میشوند؛ چون بیشتر او را میشناسند؛ بنابراین اعتقادشان به پروردگار (رب) بیشتر میشود و اگر خلاف این حالت را در نظامهای آموزشوپرورش و تعلیموتربیت مشاهده میکنیم باید بدانیم که جنس بدل عرضه کردهایم و تربیت اصیل و ناب اتفاق نیفتاده است.
مهارتهای حرفهای شامل: توانایی بهکارگیری روشهای تدریس، نظام ارزشیابی، تکلیفدهی کارگروهی، ایجاد سؤال و روشهای پژوهش است.
صلاحیتهای تربیتی شامل: توانایی آموزش و تربیت مسائل تربیتی، معنوی و الهی و دینی است.
همانگونه که در جدول فوق مشاهده میشود معلمان چهار گروه هستند:
الف: معلمانی که نه تنها مهارتهای حرفهای بلکه صلاحیتهای تربیتی پایینی نیز دارند (ربع اول) یعنی ضمن نداشتن مهارتهای معلمی (فن معلمی)، توانایی خوبی برای تربیت دینی هم ندارند.
ب: معلمانی که مهارتهای حرفهای مناسبی دارند؛ ولی فاقد صلاحیتهای تربیتی هستند؛ یعنی میتوانند دنشآموزان را به خوبی آموزش دهند؛ ولی فقط مفاهیم، قواعد و علم بدون جهت را یاد میدهند. (ربع دوم)
ج: معلمانی که صلاحیتهای تربیتی مناسبی دارند؛ ولی مهارتهای حرفهای مناسبی ندارند؛ یعنی آگاهی و نگرشهای خوبی برای تحقق اهداف تربیتی دارند؛ ولی در فرآیندهای یاددهی – یادگیری دچار مشکل هستند. (ربع سوم)
د: معلمانی که هر دو صفت و رفتار را دارا هستند؛ یعنی هم مهارتهای حرفهای و هم صلاحیتهای تربیتی (ربع چهارم). این ویژگی معلم ربانی است.
معلمان در گسترش آموزشوپرورش نقش کلیدی دارند. مهمترین عامل، کیفیت کنش و واکنشهایی است که بین معلم و دانشآموز اتفاق میافتد.
عناصر این تعامل دانش، مهارت و صلاحیتهای معلمان است. صلاحیتهای معلمی را میتوان در سه حیطۀ: صلاحیتهای شناختی، عاطفی و مهارتی طبقهبندی نمود.
منظور از صلاحیتهای شناختی، مجموعه آگاهیها و مهارتهای ذهنی است.
منظور از صلاحیتهای عاطفی، مجموعه گرایشها و علائق معلم نسبت به مسائل و موضوعات اساسی است.
منظور از مهارتی، به مهارتها و تواناییهای عملی معلم در فرآیند آموزشی و باورهای معلم (اعتماد به فراگیری – اطمینان از موفقیت همه) گفته میشود.
هانتلی (2008) قابلیتهای معلمان را در سه زمینۀ دانش حرفهای، عمل حرفهای و تعهد حرفهای دستهبندی کرده است.
دانش حرفهای شامل دانش محتوا، شناخت دانشآموز و آگاهی از یادگیری و تدریس است.
عمل حرفهای شامل طراحی آموزش، ایجاد محیط یادگیری مناسب است.
تعهد حرفهای شامل یادگیری حرفهای، مشارکت، رهبری ارزشها و اخلاقیات است.
مهارتهای اساسی معلمان:
1- دانش و توانمندی تخصصی:
- ارتباط رشتۀ تحصیلی نسبت به مسئولیت و وظیفه؛
- گذراندن دورههای کوتاهمدت آموزش در رشته شغلی مربوطه؛
- تألیف کتاب، مقاله و شرکت در کنفرانسهای علمی مرتبط با رشته شغلی؛
- تجربه موفق آموزش در مراکز آموزشی.
2- صلاحیتهای تربیتی:
- دانش و نگرش کافی نسبت به تعلیم و تربیت اسلامی؛
- شناخت کافی از متربیان به عنوان اشرف مخلوقات برگزیده از سوی خداوند؛
- شناخت کافی از تربیت قرآنی؛
- درک و فهم عمیق از ماهیت تربیتی دروس؛
- مهارت و تسلط لازم در طراحی نظام یاددهی – یادگیری تلفیقی؛
- شناخت کامل واژۀ «حیات طیبه» و نظام معیار به عنوان آرمان تعلیم و تربیت اسلامی؛
- فهم دقیق از رویکرد فطرتگرای توحیدی در برنامه درسی؛
- شناخت و توانایی راهبرد روشهای فعال اکتشافی و حکمتمحور برای شکوفایی استعدادهای فراگیران؛
- اعتقاد و التزام عملی به رویکرد تربیتی و فرهنگی در همۀ دروس.
3- مهارتهای ارتباطات و فنآوریهای جدید:
- شناخت نقش سازنده فنآوریهای جدید در تعمیق یادگیریها؛
- نگرش مثبت نسبت به کارکرد فنآوریهای جدید در کیفیت آموزش و تربیت؛
- آگاهی و دانش کافی نسبت به نحوۀ بهرهبرداری از سختافزارها؛
- توانمندی در تولید الگوها و نرمافزارها؛
- توانایی در درگیر کردن و هدایت فراگیران در بستر فنآوریهای جدید؛
- توانمندی در اجراء برنامه درسی تحت وب.
4- مهارتهای حرفهای:
- مهارت هدفگذاری:
یکی از مهارتهای اساسی معلمان هدفگزینی و هدفگذاری برای آموزش و تربیت است. اگر معلم به عنوان طراح آموزشی به خوبی نتواند هدفهای تربیت را نشانه رود قطعاً نمیتواند در تدریس موفق باشد؛ زیرا نمیداند چرا درس میدهد، نمیتواند ارزشیابی درستی انجام دهد و نهایتاً میزان موفقیت خویش را نمیداند.
(smarter) اهداف باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
اختصاصی Specific
قابل سنجش Measurable
قابل پذیرش Acceptable
مشوق و انگیزهساز Reward
منطبق بر واقعیت Realistic
زمانبندی عمل Time Formed
قابل توسعه Extend
مهارتهای مدیریت کلاس درس و نظام یاددهی – یادگیری: –
اصلیترین فرآیند تحقق اهداف تربیت همان نظام یاددهی – یادگیری است و برنامهریزی و مدیریت صحیح آن میتواند در کیفیت و کارآیی تربیت تأثیر مهمی داشته باشد.
موقعی که از نظام یاددهی – یادگیری بحث میشود منظور یک چرخۀ فعال بین مؤلفه یاددهی – یادگیری است؛ یعنی
یاددهی _ یادگیری
معلم در راستای نظام و چرخه فوق سه نوع مداخله میتواند داشته باشد:
الف: در طرح راست شکل (در مقام یاددهندگی) قرار گیرد و طرف دوم را آموزش دهد؛
ب: نظام یاددهی – یادگیری را مستقیماً مدیریت کند؛
ج: بر مدیریت دانشآموزان در چرخه فوق، مدیریت کند.
مدل و مداخلۀ نوع سوم مدّنظر این نوشتار است؛ یعنی راهبری کند تا دانشآموزان خود چرخه یاددهی - یادگیری را انجام دهند؛ یعنی از مسئلهیابی تا فرآیند حل، جمعبندی و گزارش.
در این حالت فراگیران به دانشهای لازم، مهارتهای کافی و نگرشهای مثبت دست خواهند یافت.
- مهارت کار با فراگیران مختلف:
انسانها، تواناییها و ظرفیتهای متنوعی دارند و خداوند انسان را با تفاوتهای فردی آفریده است و این تفاوت به فرمودۀ امام علی(ع) «خیر» است؛ یعنی حکمتی دارد؛ بنابراین یک معلم خوب معلمی است که برای هر گروه یا هر کدام از دانشآموزان علاوه بر داشتن برنامههای مشترک، برنامههای متفاوت و متنوع تدارک ببینند.
بعضی از معلمان غیرحرفهای فقط هنر رشد دانشآموزان قوی را دارند. بعضی فقط دانشآموزان ضعیف را مدّنظر میگیرند و موفقیت خود را در رشد آنان میدانند. هیچ کدام از رویکردهای فوق درست نیست. معلم باید متناسب با همۀ دانشآموزان برنامههای متنوع تدبیر کند.
- مهارتهای ارتباطی و کارگروهی:
رویکرد تعاملی در جریان تدریس تأکید بر تعامل بینفردی و کارگروهی دارد و معلمان باید یادگیری و تربیت را در بستر کار گروهی، تعامل بینفردی و بحث و گفتوگو طراحی و اجراء کنند.
انسان موجودی گروهی است؛ یعنی زندگی گروهی و اجتماعی دارد؛ بنابراین یادگیری آنها هم باید گروهی باشد تا مهارتهای لازم برای زندگی اجتماعی را داشته باشد.
تحقیقات نشان داده است که دانشآموزان نیز تمایل و علاقه دارند که کارگروهی کنند. جان دیویی میگوید: «کودکان به سه چیز علاقه دارند. ارتباط، سر در آوردن و فعالیتهای هنری.»
امام علی(ع) میفرمایند: «دلها از فکر و اندیشه در یک موضوع خسته میشوند چنانچه بدنها از خوردن غذا، برای رفع آن دانشهای جدید و شگفتانگیز را طلب کنید.»
فنآوریهای جدید یکی از مصداقهای مطلب فوق میتواند باشد. با رشد تکنولوژی، فضای یاددهی- یادگیری نیز متحول شده است و معلمان میتوانند برای جذاب و مؤثر نمودن تدریس از آنها استفاده نمایند. برای رسیدن به این هدف باید مهارتهای لازم در بعد دانش، مهارت و نگرش بهرهگیری از علوم فنآوری را کسب نمایند.
- مهارتهای انگیزشی:
یکی از فعالیتهای مؤثر معلمان، ایجاد انگیزه و شوق یادگیری در دانشآموزان است و این مهم، موتور محرکۀ فراگیران برای کنجکاوی است. معلمان باید مهارت لازم برای انگیزهسازی را داشته باشند. یکی از مصداقهای آن نشاط و شادابی در جریان تربیت است که سهم بسزایی در کیفیت یادگیری دارد.
حدیثی از بحارالانوار مطرح است که میفرماید: «هنگامی که دلها نشاط یافتند، علم و کمال را در آنها به ودیعه بگذارید و هر گاه از نشاط تهی شدند آن را وداع کنید.»
معلمان باید سازوکارها و راهکارهایی برای بانشاطسازی کلاس تدارک ببینند و به روشهای جذاب، توانایی شوقانگیزی داشته باشند.
کاستر و همکارانش (2005) صلاحیتهای معلمان را به پنج دسته اصلی و زیر مجموعه تقسیم میکند:
1- دانش تخصصی: دانش و اطلاعات لازم در حوزۀ تخصصی؛
2- ارتباطات: برقراری ارتباط؛
3- ساماندهی: تعیین سیستم عملکرد، مدیر سازمان، تقسیم مسئولیتهای افراد؛
4- پداگوژی: کمک به دانشآموزان در تعیین نیازها، تنظیم برنامه درسی، طراحی فعالیتها، استفاده از فنآوریهای جدید؛
5- صلاحیت رفتاری: دانستن رویکرد دموکراتیک، صداقت و عملکرد.
نه سؤال اصلی که معلم کارآمد باید از خود بپرسد:
1- چه چیز؟ (اهداف و محتوا)؛
اولین سؤال آن است که معلم از خود بپرسد چه چیزی قرار است یاد گرفته شود. اهداف و محتوای درسی چیست؟ (یعنی مفاهیم اصلی یادگیری، اهداف آشکار و پنهان درس)؛ بنابراین معلم باید کاملاً مسلط بر مؤلفهها و ابعاد محتوا باشد؛ در غیر این صورت نمیتواند دانشآموزان را به اهداف و پیآمدهای تربیت هدایت کند.
2- چرا؟ (فلسفه یادگیری)؛
دومین سؤال این است که بدانیم چرا و به چه علت و بنا بر چه ضرورتی باید این محتوا و موضوع یاد داده شود؟ بنیانهای نظری آموزش چنین مفاهیم و محتوایی چیست؟ دانستن چرایی دانش، انگیزه درونی و تعهد فرد برای یادگیری را افزایش میدهد.
3- چگونه؟ (روشها)؛
این مهم مربوط به روشها و متدهای یاددهی – یادگیری است؛ یعنی مفاهیم را چگونه آموزش دهیم؛ بنابراین انتخاب درست روش تدریس و گزینش نظام یاددهی – یادگیری به این سؤال وابسته هستند.
فراگیران باید یاد بگیرند که چه دانشی، نگرشی و مهارتی نیاز دارند و چگونه و از چه راهی باید کسب کنند.
4- چقدر؟ (ظرفیت دانشآموزان)؛
بدیهی است که علم بیکرانه است و از طیفی از دانستنیها تشکیل میشود؛ بنابراین باید بدانیم که به فراگیر چقدر از این مفاهیم را یاد بدهیم نه کمتر از حد مورد نظر نه بیشتر از ظرفیتهای ذهنی و جسمی فراگیر.
5- کجا؟ (مکان یادگیری)؛
در زمانهای قدیم تنها مکتبخانه و کلاس درس تنها مکان و جایگاه تربیت و آموزش به حساب میآمد؛ ولی امروزه مکانها متنوع شدهاند؛ بنابراین یادگیری در گسترهای از فضاهای گوناگون اتفاق میافتد.
تکنولوژیهای جدید (موبایل، اینترنت و ...) گسترۀ یادگیری را به پهنای جهان هستی گسترده است و دانشآموزانِ امروزی سوار بر امواج معجزهآسای اینترنت در همه جا یاد میگیرند حتی خارج از جو زمین.
معلم باید برای همه موقعیتهای یادگیری، دانشآموز را برای یادگیری بیانگیزاند و برنامه داشته باشد.
6- چه موقع؟ (زمان آموزش)؛
فرصتهای متنوع موجود که در بند 5 توضیح داده شد زمان آموزش را هم تحت تأثیر قرار داده است؛ بنابراین دانشآموزان فقط در ساعات کلاس درس و مدرسه یاد نمیگیرند بلکه صبح، عصر، شب و هر موقعی که اراده کنند میتوانند از منابع گوناگون برای یادگیری و توسعه دانش خویش بهره بگیرند.
7- چه کسی را؟ (مخاطبشناسی)؛
معلم و مربی باید به خوبی مخاطب خود را بشناسد (تواناییها، ظرفیتها و علائق آنان)؛ زیرا بدون شناخت مخاطب نمیشود طراحی آموزش مطلوبی انجام داد و مهمتر از همه اینکه چه تصوری از دانشآموز و فراگیر دارد. آیا او را ظرفی خالی میداند و هدفش پر کردن ذهن اوست یا او را جستوجوگر و فراگیر فعال و پژوهشگر تلقی میکند. هر کدام از تصورات فوق عملیات معلم را متفاوت میکند و اگر معلم شناخت درستی از فراگیر نداشته باشد ممکن است برخی اقدامات او مغایر با روحیات و تواناییها باشد و مصداق شنا کردن بر خلاف جهت آب را داشته باشد.
8- چه وسایل و ابزارهایی؟ (وسایل آموزشی)؛
این موضوع مربوط به وسایل آموزشی و تجهیزات مربوط به درس است. در این خصوص باید به امکانات موجود در خانواده و جامعه توجه کرد مخصوصاً دستسازههای دانشآموزان و وسایل طبیعی موجود در محیط زندگی.
9- چگونه بسنجیم؟ (ارزشیابی)؛
چگونه بفهمیم که به هدف رسیدیم و دانشآموزان را به هدف رساندیم.
در اینجا روشهای ارزشیابی و انواع ارزشیابی (تشخیصی، تکوینی و پایانی) و ابزارهای اندازهگیری مطرح میشود.
منابع و مآخذ فارسی:
- 1 – فضلیخانی، منوچهر و همکاران، (1377)، نظری فراشناخت در آموزش، تهران، تربیت.
- 2- فضلیخانی، منوچهر، (1379)، روشهای فعال تدریس در برنامههای آموزشی، تهران، منادی تربیت.
- 3- فضلیخانی، منوچهر، (1387)، راهنمای عملی روشهای اکتشافی و فعال در آموزش، تهران، آزمون نوین.
4- وزارت آموزشوپرورش، (1390)، مبانی نظری تحولی بنیادین در نظام تعلیموتربیت رسمی
عمومی جمهوری اسلامی ایران، تهران، وزارت آموزشوپرورش، شورایعالی انقلاب فرهنگی و شورایعالی آموزشوپرورش.
5- وزارت آموزشوپرورش، (1390)، سند تحولی بنیادین آموزشوپرورش، تهران، وزارت آموزشوپرورش، شورایعالی انقلاب فرهنگی و شورایعالی آموزشوپرورش.
6- وزارت آموزشوپرورش، (1391)، برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، وزارت آموزشوپرورش.
منابع و مآخذ انگلیسی:
1- Anderson, L.W. (2004). Increasing teacher effectiveness.(2nd edition) Paris: UNESCO, IIEP.
2- Anon (2010). Teaching competency standards in Southeast Asian Countries:
3- Eleven country audit. Philippine Copyright: SEAMEO INNOTECH.
4- http://www.seameo-innotech.org
5- Anon (2006). Generic teacher competencies. Ankara: Turkish Repulice
6- Ministry of National Education General Directorate of Teacher Training.
7- Boyatzis, R. E. (1982). The competent manager: A model for effective.

هشتمین مظلوم
ماه صفر به پایان میرسد. شهادت امام هشتم در آخرین روز این ماه، پایان دو ماه سوگورای است. از آغاز محرم، سرشک غم باریدهایم، تا عاشورا، اربعین، بیستوهشتم صفر و سرانجام روز شهادت حضرت رضا(ع). اینک جهان تشیع در سوگ غریب خراسان است، والامردی که در راه آرمان و برای کسب خشنودی حضرت حق، شکیبا و استوار، رضای الهی را به جان پذیرفت و رهروان طریق توحید را تا رسیدن بر قلههای شرف و وادی رستگاری رهنمون شد. هشتمین مظلوم، عصارۀ ایمان و هدف، آمیزهای از دانش و تقوا، عبادت و بینش، مبارزه و پایداری و اراده و همت بود. او، هر چند در اوج عزت و جلال، اما اسیر ظلم مأمون بود؛ آنگونه که گاهی از خدایش، مرگ میطلبید. آه از آن انگور مسموم، که رضای آل محمد علیهم السلام را به رضوان برد! وای از آن زهر جفا که امام جواد را یتیم کرد!