- ابتدایی
- پسرانه امام صادق(ع)
- دخترانه امام صادق(ع)
- دخترانه تزکیه
- پسرانه تهذیب اندیشه
- پسرانه جهان آرا
- پسرانه حافظان وحی
- دخترانه حافظان وحی
- پسرانه حکمت
- دخترانه حکمت
- پسرانه خواجه نصیرالدین طوسی
- پسرانه رفاه
- دخترانه رفاه
- پسرانه روزبه
- پسرانه سبحان
- دخترانه ستوده
- پسرانه صلحا
- دخترانه طلوع
- دخترانه مجتهده بانوامین
- دخترانه مشکوه
- پسرانه معلم
- دخترانه معلم
- پسرانه میرداماد
- پسرانه هدایت میزان
- دخترانه هدایت میزان
- فرهنگ
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه6)
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه5)
- دخترانه آیت الله بهجت(شعبه4)
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه1)
- دخترانه آیت الله بهجت(شعبه7)
- پسرانه هدایت میزان(دوره اول)
- پسرانه هدایت میزان(دوره دوم)
- دخترانه هدایت میزان(دوره اول)
- دخترانه هدایت میزان(دوره دوم)
- پسرانه پیام غدیر
- پسرانه میرداماد
- دخترانه میرداماد
- دخترانه حکمت
- پسرانه صلحا
- متوسطه دور اول
- پسرانه امام صادق(ع)
- دخترانه امام صادق(ع)
- دخترانه تزکیه
- پسرانه تهذیب اندیشه
- پسرانه جهان آرا
- دخترانه حافظان وحی
- پسرانه حکمت
- پسرانه خواجه نصیرالدین طوسی
- پسرانه رفاه
- دخترانه رفاه
- پسرانه روزبه
- پسرانه سبحان
- دخترانه ستوده
- دخترانه طلوع
- دخترانه مجتهده بانوامین
- دخترانه مشکوه
- پسرانه معلم
- دخترانه معلم
- پسرانه هدایت میزان
- فرهنگ
- دخترانه آیت الله بهجت(شعبه3)
- پسرانه آیت الله بهجت(شعبه2)
- دخترانه حکمت
- پسرانه هدایت میزان
- پسرانه میرداماد
- دخترانه میرداماد
- پسرانه صلحا
- متوسطه دور دوم
- پسرانه امام صادق(ع)
- دخترانه امام صادق(ع)
- پسرانه پیام هدایت
- دخترانه تزکیه
- پسرانه تهذیب اندیشه
- پسرانه جهان آرا
- دخترانه حافظان وحی
- پسرانه حکمت
- پسرانه خواجه نصیرالدین طوسی
- هنرستان خواجه نصیرالدین طوسی
- دخترانه رضویه
- پسرانه رفاه
- دخترانه رفاه
- هنرستان رفاه
- پسرانه روزبه
- پسرانه صلحا
- دخترانه طلوع
- دخترانه مجتهده بانوامین
- دخترانه مشکوه
- پسرانه معلم
- دخترانه معلم
- پسرانه هدایت میزان
- فرهنگ
- پسرانه هدایت میزان
- پسرانه پیام غدیر
- پسرانه میرداماد
- دخترانه میرداماد
- پسرانه صلحا
- هنرستان پسرانه هنر و رسانه ( ماهر)
شنبه 23 تير 1397 در 10:56
شنبه 23 تير 1397 در 10:56
نظریه اقتصادی ما برای اداره آموزشوپرورش چیست؟
غلامعلی حداد عادل
وزارتخانه اگر درصد کمی از بهره ای که از تأسیس مدارس غیردولتی می برد صرف نظارت منظم و مستمر و عاقلانه و عادلانه بر این قبیل مدارس کند، می¬تواند هم از بار تصدی گری خود بکاهد و هم به وظایف حاکمیتی خود عمل کند

اما تحولات سیاسی و اقتصادی جامعۀ ایران سرنوشت دیگری برای آموزشوپرورش رقم زد که به سود کشور نبود. باگذشت زمان، بهتدریج، آموزشوپرورش که در سالهای اول پس از مشروطیت در مرکز و متن توجه مدیران ارشد و مسئولان و مصلحان جامعه بود به حاشیه رفت. آنچه سبب شد تا مدرسه از محور توجّهات دولتها خارج شود و به حاشیه رانده شود تحولات اقتصادی ناشی از وابستگی علمی و صنعتی به دنیای غرب بود. اقتصاد ایران بهتدریج اقتصادی «تکپایه» شد و عمدتاً بر پایۀ درآمد حاصل از نفت قرار گرفت. آنگاه پول نفت دوباره با خرید کالاها و محصولات و ماشین آلات ساخت کشورهای غربی به جیب خریداران نفت بازگشت. در چنین فرآیندی، تنها بخشهایی از کشور رشد کردند که در «رابطه با غرب» جایگاهی داشتند و نفعی برای غرب صنعتی داشتند. مهمتر از همۀ اینها بخش نفت بود که هنوز هم چنین است. در چنین اقتصادی پول به سمت بخشهایی سرازیر میشد که با «آنسوی آب»، یعنی با اروپا و آمریکا، ارتباط مستقیم داشتند و بهاصطلاح «وصل به کُر» بودند و پول میدادند و کالا و ماشین وارد میکردند. چنین بود که هر دستگاه و وزارتخانه ای، در این نظام اقتصادی، به نسبت درجۀ وابستگیاش به غرب اهمیت پیدا میکرد. وزارتخانه هایی مانند صنایع و بخشهایی از قبیل مخابرات (که امروزه فنّاوری ارتباطات نامیده میشود) رشد سریع و فوق العاده کردند و بانکها که برای خدمات پولی و مالی خود در این فرایند بدانها نیاز بود گسـترش پیدا کردند؛ اما وزارتخانه هایی مانند آموزشوپرورش که مصرفکنندۀ عمدۀ کالاهای غربی و منشأ نفع اقتصادی خاصی برای غرب نبودند و نمیتوانستند خریدار و واردکنندۀ فنّاوری غرب باشند، از چشم دولتها افتادند و به حاشیه رانده شدند.
در اقتصاد ایران، مخصوصاً پس از جنگ جهانی دوم، پول که در پیکر کشور بهمنزلۀ خون در بدن بود عمدتاً در اندامهایی جاری شد که غرب به آنها علاقه داشت و در این تکنو کراسی وابسته، آموزشوپرورش شبیه دست فلجی شد که چون خون کافی در آن جریان پیدا نمیکند لاغر و نحیف و ضعیف میماند.
آری، چنین شد که بعضی وزارتخانهها صاحب ساختمانهای سر به فلک کشیده و باشگاههای تفریحی و ویلاهای رفاهی شدند و با دادن حقوق بالا، برای خود جاذبۀ استخدامی درست کردند؛ اما آموزشوپرورش، در حدود سال 1357، از این حیث، تقریباً هیچ نداشت. در سراشیب این مسیر قهقرایی، دانش سرای عالی (دانشگاه تربیت معلم بعدی) روزبهروز جاذبۀ خود را از دست داد و در عوض، رشته های مهندسی نظیر برق و مخابرات و فنّاوری ارتباطات و رایانه هر روز جاذبۀ بیشتری پیدا کردند و جوانان صاحب استعداد بهجای انتخاب شغل معلمی بهسوی آن رشته ها و مشاغل رفتند، چون حقوق معلمی را کافی نمیدانستند. چنین بود که بانکها روزبهروز رونق بیشتری یافتند و در هر شهر و محله بهترین نقطه را برای تأسیس شعبههای پرزرقوبرق خود درست کردند، اما مدرسهها، در کوچهپسکوچههای همان شهرها، در حسرت داشتن ساختمانی مناسب و تجهیزات اولیۀ لازم ماندند.
با تأسّف بسیار باید گفت که هرچند پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تلاشهای زیادی برای تغییر این وضعیت صورت گرفته، هنوز هم در بر همان پاشنه میچرخد و هنوز هم رودخانۀ پول و امکانات بهسوی بخشهای دیگر در جریان است. بسیارند کسانی که تصمیمساز و تصمیمگیرنده اند و تخصیص پول و اعتبار را در آموزشوپرورش نه سرمایهگذاری بلکه «هزینه» میدانند! آنها ترجیح میدهند پول و امکانات را در درجۀ اول بهجاهایی اختصاص بدهند که در مدت کوتاهی؛ مثلاً در ظرف چهار یا پنج سالی که خودشان بر سرکارند، به تأسیس پالایشگاهی جدید یا کارخانهای با دودکشهای بلند یا بزرگراهی چشمگیر بینجامد تا عامه یا عوام مردم آن را نشانۀ پیشرفت بدانند.
افزون بر آنچه گفتیم واقعیتهای تأسّف انگیز دیگری نیز در کار است که به آنها اشاره میکنیم. یکی این است که مردم ما، مخصوصاً بسیاری از ثروتمندانی که درآمدهای کلان دارند، از دادن مالیات فرار میکنند و بهعنوان یک عقدۀ تاریخی آن را پول زور میدانند و معتقدند که تا میتوانند باید کاری کنند که مالیات ندهند. واقعیت تلخ دیگر این است که درحالیکه ثروتمندان و طبقاتی که درآمدی دارند بهراحتی پول خود را صرف خرید ماشینهای سواری گرانقیمت و مبل و لوستر و فرشهای گران و برگزاری مهمانیهای مفصّل و سفرهای پرهزینه میکنند، وقتی نوبت به هزینه کردن برای درس و تعلیم و تربیت فرزندانشان میرسد و مدرسۀ دولتی از آنها درخواست پولی برای کمک به مدرسه میکند، یاد اصل سیام قانون اساسی میافتند.
آنها حاضرند سواری صد و پنجاه میلیون تومانی داشته باشند (نمیگویم میلیاردی یا چند صد میلیون تومانی) و مبل دستی بیست سی میلیون تومانی بخرند و ...؛ اما حاضر نیستند پنج میلیون تومان به مدرسۀ فرزند خودشان بپردازند. آنجاها پولهای گزاف خرج میکنند و اینجا صرفه جو میشوند. این ثروتمندان عموماً همانهایی هستند که پیشتر گفتم مالیات هم نمیدهند تا گفته شود هزینۀ آموزشوپرورش فرزندشان را در ضمن مالیاتشان پرداختهاند.
مقصود من ازآنچه گفتم این است که مادام که بیش از نود درصد آموزشوپرورش ما ازنظر مالی وابسته به دولت باشد این وضع روزبهروز بدتر خواهد شد و این سیر قهقرایی ادامه خواهد یافت. در حدود سالهای 1369 و 1370 که صفبندی طرفداران تأسیس مدارس غیردولتی با مخالفان، به پیروزی طرفداران انجامید و با تصویب قانون تأسیس مدارس غیرانتفاعی راه برای تأسیس این مدارس باز شد، تصوّر میشد بخشی از بار سنگین هزینۀ آموزشوپرورش از دوش دولت برداشته خواهد شد و بر عهدۀ آن دسته از اولیای دانشآموزانی که استطاعت دارند نهاده خواهد شد.
اکنون با گذشت نزدیک به سه دهه از آغاز تأسیس مدارس غیردولتی، این مقصود تأمین نشده و درصد دانش آموزان مدارس غیردولتی بهزحمت به ده درصد میرسد. نتیجۀ کار در یکی دو منطقه از هفتصد منطقۀ آموزشوپرورش کشور مثبت و امیدبخش بوده است.
فیالمثل، در منطقۀ 3 آموزشوپرورش تهران که مرفّه نشین است، پنجاهدرصد دانشآموزان در مدرسه های غیردولتی درس میخوانند؛ اما این فقط یک استثناست.
آیا میتوان کاری کرد که دستکم نسبت دانش آموزان مدارس غیردولتی به چهل درصد کل دانشآموزان کشور برسد؟! در دهۀ شصت که گفتمان غالب و حاکم بر فضای سیاسی کشور گفتمان عدالت اجتماعی بود، مخالفان تأسیس مدارس غیردولتی آن را عامل بروز تفاوت و تبعیض طبقاتی در میان دانشآموزان میدانستند. موافقان، در مقابل، استدلال میکردند که به میزان توسعۀ مـدارس غیردولـتی، وزارت آموزشوپرورش میتواند سـهمی را که از بودجـه دارد صـرف دانش آموزان مدارس دولتی کند و سرانۀ تحصیلی آنان را افزایش دهد و این دقیقاً به عدالت اجتماعی کمک خواهد کرد. آنها میگفتند حال که دولت قادر نیست هزینۀ تأمین آموزش فرزندان قشرهای مرفّه را از طریق مالیات کافی از آنها تأمین کند، بهتر است اجازه دهد آنها خودشان در مدارس غیردولتی این هزینه را بپردازند و دولت و آموزشوپرورش پولی را که میباید خرج کنند صرف دانشآموزان مدارس دولتی کنند. این استدلال پذیرفته شد و مدارس غیردولتی تأسیس شد؛ اما آهنگ توسعۀ آن بهسرعت کند شد.
وزارت آموزشوپرورش، اگر بخواهد این وزارتخانۀ عیال وار کثیر الاولاد را تا ابد سر سفرۀ دولت بنشاند، بنیۀ مالی آموزشوپرورش و مدارس روزبهروز کمتر میشود و حقوق معلمان ناکافیتر خواهد شد و جاذبۀ معلمی کمتر و کمتر!
البته سؤال مهمی که جا دارد مطرح شود این است که از چه راههایی میتوان به توسعۀ مدارس غیردولتی شتاب بخشید؟ پاسخ اجمالی این است که دولت و وزارتخانه باید کمک کنند. کمک دولت برای تأسیس و راه اندازی مدارس غیردولتی، در حقیقت، کمک به خود دولت است؛ زیرا باری از دوش دولت برداشته میشود. البته بهموازات توسعۀ مدارس غیردولتی نظارت دقیق هم لازم است. وزارتخانه اگر درصد کمی از بهرهای که از تأسیس مدارس غیردولتی میبرد صرف نظارت منظم و مستمر و عاقلانه و عادلانه بر این قبیل مدارس کند، میتواند هم از بار تصدیگری خود بکاهد و هم به وظایف حاکمیتی خود عمل کند.
مسلماً راههای دیگری هم برای حل مشکل اقتصاد آموزشوپرورش وجود دارد کما اینکه ورود خیرین مدرسهساز به عرصۀ ساختوساز مدارس در دو سه دهۀ اخیر کمک بزرگی به دولت محسوب میشود. غرض ما، بیش از آنکه تکیهبر راهحل باشد، تأکید بر اهمیت اصل مسئله و سؤال است که گفتهاند:
آب کم جو، تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست

هشتمین مظلوم
ماه صفر به پایان میرسد. شهادت امام هشتم در آخرین روز این ماه، پایان دو ماه سوگورای است. از آغاز محرم، سرشک غم باریدهایم، تا عاشورا، اربعین، بیستوهشتم صفر و سرانجام روز شهادت حضرت رضا(ع). اینک جهان تشیع در سوگ غریب خراسان است، والامردی که در راه آرمان و برای کسب خشنودی حضرت حق، شکیبا و استوار، رضای الهی را به جان پذیرفت و رهروان طریق توحید را تا رسیدن بر قلههای شرف و وادی رستگاری رهنمون شد. هشتمین مظلوم، عصارۀ ایمان و هدف، آمیزهای از دانش و تقوا، عبادت و بینش، مبارزه و پایداری و اراده و همت بود. او، هر چند در اوج عزت و جلال، اما اسیر ظلم مأمون بود؛ آنگونه که گاهی از خدایش، مرگ میطلبید. آه از آن انگور مسموم، که رضای آل محمد علیهم السلام را به رضوان برد! وای از آن زهر جفا که امام جواد را یتیم کرد!